دلنوشته

ساخت وبلاگ
آمدی از شوق تو امشب چه بارانی گرفت
شاخه خشک دلم لرزید و تن جانی گرفت

از طنین خنده ات گلهای احساسم شکفت
برق چشمت آتشی شد خرمنم آنی گرفت

زردی پاییز رخسارم به گلگونی نشست
طفل بیمار دلم خندید و درمانی گرفت

تا تو برگردی غباری آسمان را تیره کرد
آمدی خورشید من غمبار پایانی گرفت

در نبودت بلبلان خاموش و گل پژمرده شد
آمدی یاس کنار پنجره جانی گرفت

ای گل گلدان من عطر وجودت ماندگار
از هوای بودنت این خانه سامانی گرفت

+ نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم دی ۱۳۹۷ ساعت 23:40 توسط زیبا  | 

عشق یک کرگدن...
ما را در سایت عشق یک کرگدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zibaafrash12 بازدید : 158 تاريخ : يکشنبه 12 تير 1401 ساعت: 13:28