عشق یک کرگدن

ساخت وبلاگ
آمدی از شوق تو امشب چه بارانی گرفتشاخه خشک دلم لرزید و تن جانی گرفت از طنین خنده ات گلهای احساسم شکفتبرق چشمت آتشی شد خرمنم آنی گرفت زردی پاییز رخسارم به گلگونی نشستطفل بیمار دلم خندید و درمانی گرفت تا تو برگردی غباری آسمان را تیره کردآمدی خورشید من غمبار پایانی گرفت در نبودت بلبلان خاموش و گل پژمرده شدآمدی یاس کنار پنجره جانی گرفت ای گل گلدان من عطر وجودت ماندگاراز هوای بودنت این خانه سامانی گرفت + نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم دی ۱۳۹۷ ساعت 23:40 توسط زیبا  |  عشق یک کرگدن...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق یک کرگدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zibaafrash12 بازدید : 139 تاريخ : يکشنبه 12 تير 1401 ساعت: 13:28

شدم گمراه و سرگردان، میان این همه ادیان میان این تعصب ها، میان جنگ مذهب ها! یکی افکار زرتشتی،یکی افکار بودایی یکی پیغمبرش مانی،یکی دینش مسلمانی یکی در فکر تورات است،یکی هم هست نصرانی!هزاران دین و مذهب عشق یک کرگدن...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق یک کرگدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zibaafrash12 بازدید : 282 تاريخ : شنبه 14 ارديبهشت 1398 ساعت: 10:54

اگر منظورتان از مردن این است که کسی دراز به دراز بیفتد سینه قبرستان… و رسما از دست برود بله، درست است … هیچکس, بعد از رفتن, کسی نمرده است!اما نمیدانم، اینکه یک نفر بعد از رفتن دیگری هنوز قلبش می تپدهنوز عشق یک کرگدن...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق یک کرگدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zibaafrash12 بازدید : 403 تاريخ : شنبه 17 آذر 1397 ساعت: 22:03

مرد بیکاری برای آبدارچی, گری در شرکت, مایکروسافت, تقاضای کار داد. رئیس هیات مدیره با او مصاحبه کرد و نمونه کارش را پسندید.سرانجام به او گفت شما پذیرفته شده اید. آدرس ایمیل تان را بدهید تا فرم های استخدام عشق یک کرگدن...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق یک کرگدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zibaafrash12 بازدید : 234 تاريخ : شنبه 17 آذر 1397 ساعت: 22:03

وعشق
آنقدرها هم که فکر می کردیم عادلانه نبود
زن همسایه عاشق شد؛
پیراهن بلندتری دوخت
من عاشق شدم؛
گریه های بلند تری سر دادم
در عصر ما همه همیشه دیر می رسند
یکی به اتوبوس
یکی به قطار
یکی به یکی...

در وجود من
هزاران زن زندگی میکند
یکی شعر میگوید
یکی روزنامه میخواند
یکی غذا میپزد
یکی موهایش را میبافد
یکی دموکرات است
آن دیگری دیکتاتور
اما
زنی هست که دیگر به آینه نگاه نمی کند
او بازمانده ی هجوم ندیدن هاست...

#لنتی

عشق یک کرگدن...
ما را در سایت عشق یک کرگدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zibaafrash12 بازدید : 209 تاريخ : شنبه 17 آذر 1397 ساعت: 22:03

 

فکر می کنید چرا آدم هایی که بیشترین فداکاری و دلسوزی را در حق دیگران می کنند و حتی در این راه از خواسته های خود می گذرند نمی توانند به اندازه افرادی که چنین روشی را در زندگی ندارند، محبوب تر باشند؟ برای این که محبوب و زیبا باشید هرگز نقش پادری را به عهده نگیرید تا دیگران از روی تان رد شده و لگدمال تان کنند. سعی نکنید خودتان را به خاطر دیگران قربانی کنید. خواسته ها و نیازهای تان را با جرات بیان کنید تا دیگران هم شما را جدی بگیرند.

عشق یک کرگدن...
ما را در سایت عشق یک کرگدن دنبال می کنید

برچسب : پادری,بازی, نویسنده : zibaafrash12 بازدید : 420 تاريخ : يکشنبه 5 شهريور 1396 ساعت: 5:38

بهتـــرین رفیـــق اونیــــه کــه

وقـــتی چـــشات اشکــــی شـــد

اولـــین نـــفریـــه که مـــتوجـــه حــلقه اشــــک چشـــمات میشـــه

#اولیـــش کــه چـــکید ... اونــــم اشــــک مــــیریـــزه

#دومـــیـش رو پــــاک میـــــکـــنه ...

#ســـومیــــش رو بـــه خــــنده تــــبدیــــل میـــــکنـــه ...

              براتون-همچین-رفیقی-آرزو-میکنم 

عشق یک کرگدن...
ما را در سایت عشق یک کرگدن دنبال می کنید

برچسب : بهترین,رفیق, نویسنده : zibaafrash12 بازدید : 363 تاريخ : يکشنبه 5 شهريور 1396 ساعت: 5:38

روزی شیطان همه جا اعلام کرد قصد دارد از کارش دست بکشد و وسایلش را با تخفیف ویژه به حراج بگذارد! همه مردم جمع شدن و شیطان وسایلی از قبیل : غرور، خودبینی، مال اندوزی، خشم، حسادت، شهرت طلبی و دیگر شرارت ها را عرضه کرد... در میان همه وسایل یکی از آنها بسیار کهنه و مستعمل بود و بهای گرانی داشت! کسی پرسید : این عتیقه چیست !؟ شیطان گفت : این نا امیدی است... شخص گفت : چرا اینقدر گران است !؟ شیطان با لحنی عشق یک کرگدن...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق یک کرگدن دنبال می کنید

برچسب : ناامیدی, نویسنده : zibaafrash12 بازدید : 259 تاريخ : يکشنبه 5 شهريور 1396 ساعت: 5:38

خسته‌ام از حبس و دیوار و قفس

 

خسته‌ام از حجم سنگین نفس

 

خسته‌ام از دیدن هر منظره

 

از طبیعت از درون هر پنجره

 

خسته‌ام از خستگی و سادگی 

 

خسته‌ام از عشق و از دل دادگی.

عشق یک کرگدن...
ما را در سایت عشق یک کرگدن دنبال می کنید

برچسب : خسته, نویسنده : zibaafrash12 بازدید : 386 تاريخ : يکشنبه 5 شهريور 1396 ساعت: 5:38

  دم جنبانک گفت: یعنی تو یک دوست هم نداری؟ کرگدن پرسید: دوست یعنی چی؟ جواب اومد كه: دوست، یعنی کسی که با تو بیاید، دوستت داشته باشد و به تو کمک بکند. کرگدن گفت: ولی من که کمک نمی خواهم. دم جنبانك گفت: اما باید یک چیزی باشد، مثلاً لابد پشت تو می خارد، لای چین های پوستت پر از حشره های ریز است. یکی باید پشت تو را بخاراند، یکی باید حشره های پوستت را بردارد. کرگدن گفت: اما من نمی توانم با کسی عشق یک کرگدن...ادامه مطلب
ما را در سایت عشق یک کرگدن دنبال می کنید

برچسب : کرگدن, نویسنده : zibaafrash12 بازدید : 281 تاريخ : يکشنبه 5 شهريور 1396 ساعت: 5:38